شعر ولایی و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...
|
786 تاسیس کربــــلا ، نه فقط بهر ماتـــم است دانـش ســــرای مکتـــــب اولاد آدم اســــت از خیــــــمه گاه سوختـــــه تا ساحل فــرات تعــلیــم گاه رهبــــر خـــلق دو عالــــم است ابهـام امر بین ، که به یک نصف روز خون جشـــن و عـــزای قاســــم داماد ، توام است اصغـــر به سوی معرکه رفتن ، به دوش باب درســی پـــی حصــول حقـــــوق مسلم است هر قطره خـــون ز حنجر آن طفل شیرخـوار بر زخــم های پیــکر اســــلام ، مرهـــم اســت زینـــب چو دید نعـــش برادر ، خطـــاب کرد: بر خیز بین ، که بعد تو ما را که محرم است بلخـــی خــوش باش ، که تعـریف بحر عشــق بیرون ز حد قـدرت و نیــروی شبنـــم است شاعر : سید میر اسماعیل بلخی ( ره ) شادی روح و علو درجات شاعر صلوات ...
برچسبها: 786
می آید از گلوی جنونم صدا هنوز واویلتا و شیون و یا لیتنا هنوز هر روز ... روز دیگری امّا برای من ... انگار تازه میشود آن ماجرا هنوز آشوب در فضای دلم بی نهایت است ... میجوشد از درون رگم ... کربلا هنوز من آب را به یاد تو ناکام میکنم یعنی : که مانده است اثری از وفا هنوز
برچسبها: 786
در دشت ز جسم بی سرت آشوب است از خون گلوی اصغرت آشوب است از ولوله العطش طفلانت ... از شیوه ناز دخترت آشوب است در ماریه آنجا که به خون میجوشد اعضای علیّ اکبرت آشوب است در علقمه آنجا که به خاک افتاده دست قلم برادرت آشوب است آنجا که میان جمع بی محرم ماند تنها و غریب . خواهرت آشوب است وقتی که به زیر نعل اسبان پاشید از هم فقرات پیکرت آشوب است آندم که میان قتلگه پای نهاد با قد خمیده مادرت آشوب است وقتی که به روی نیزه ها بالا رفت در محضر زینبت سرت آشوب است در بزم شراب در ستمخانه شام ... در گوشه کاسه زرت آشوب است تا هست خدا ز اشک اهل ملکوت در صحن و سرای اطهرت آشوب است
شاعر : سید عبدالرضا هاشمی تقدیم به حضرت صدیقه شهیده و حضرت سیدالشهدا ( علیهما السلام ) علی لعنت الله علی القوم الظالمین ...
این ندا از عالم بالا رسید صد هزاران لعنت حق بر یزید
برچسبها: 786
یا ربّ مدد
یا ربّ مدد که نیست شوم در هوای تو چیزی نخواهم از تو به غیر از رضای تو یا ربّ مدد که پرتویی از غیب افکند روح القدس میان دلم از صفای تو یا رب مدد که با نظر پاک فاطمه (س) نائل شوم به مرتبه اولیای تو یا رب مدد که در دل شب قاتلم شود هجران روی مهدی و شوق لقای تو یا رب مدد که با تن بی سر به خاک و خون غلطم به ناز در بغل کربلای تو یا رب مدد که طیّ مراحل کنم تمام آنگه شوم غریق وجود و فنای تو یا رب مدد که سوزم و چون شمع سوزیم پروانه وار شهره شوم در وفای تو تو کردگار پاکی و خلّاق بی نیاز من بنده محبّت بی منتهای تو دادی نعم چنان که شدم روز و شامها شرمنده عطای فزون از حصای تو یا رب مدد که تا نفسی در میانه هست بنمایم اشتغال به حمد و ثنای تو من هاشمی .. اگر چه سرا پای غفلتم عبد تو ام ذلیل تو هستم گدای تو ... برچسبها: |
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |